چسب رازی !
چشمان تو لطف و دلنوازی دارد
د ر نيمه ی شب تنت چه رازی دارد !
هر چند كه مشتاق مكيد ن هستم !
لب های تو نيز«چسب ِرازی» دارد !!
ترک خورد ن !
در مكتب زندگی كتک خواهی خورد !
از خويش وغريبه ها كلک خواهی خورد !
ای صخره ی سخت زير ِ انواع ِ فشار
در اوج ِ مقاومت ترَک خواهی خورد!!
در نورد يد ن!!
با چهره ی آراسته چون ديد مرا
قصّاب ِ زمانه خوش پسند يد مرا
چرخيد وچو ديگران زمين گيرم كرد
در خــاک فكند و در نــور ديـد مــرا !!
گمان مَبَر كه ...
اين مُرد ه پر از غرور،روزی بوده است
دارای ِ تكبّر و رموزی بوده است !
يک آدم ِ با كلاس و سانتال مانتال !
ای دوست مپندار كه گوزی بوده است !!
قرو قاطی !
دنبال نگاه هرزه ی فاطی باش !
ترياک بزن،غريق ِ الواطی باش !
خودخواه مباش و ايده آليست مشو
خوش حال از اين وضع قرو قاطی باش !!
شناگری!
ضايع نشود عزيز! عشق و حالت
لذت ببر از زندگی و از مالت
بايد بزنی شيرجه در حوض شراب!
هر چند اجَل آمده استقبالت !
عليرضا رضائی
:: موضوعات مرتبط:
شعر طنز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 969
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2